حکیم را گفتند: علم بهتر است یا ثروت؟
حکیم بیدرنگ شمشیر از میان برون آورد و مرید بختبرگشته را ب 3 پاره نامساوی تقسیم کرد و گفت:
سالهاست ک هیچ کس بین دوراهی علم و ثروت گیر نمیکند
مریدان درحالیکه همچون خایهِ حلاج میلرزیدند گفتند ای حکیم ما را دلیلی عیان ساز تا جان فدا کنیم
حکیم گفت:
در جوانی مرا دوستی بود ک باهم ب مکتب میرفتیم
دوستم تَرکِتحصیل کرد من معلم مکتب شدم
حالا
او پورشه دارد من پوشه
او اوراق مشارکت دارد من اوراق امتحانی
او عینک آفتابی من عینم ته استکانی
او بیمه زندگانی من بیمه خدمات درمانی
او سکه و ارز من سکته و قرض
سخن حکیم ک بدینجا رسید مریدان نعره زدند و راهی کلاسهای آموزش اختلاس گشتندی
نظرات شما عزیزان:
:: موضوعات مرتبط: طنز، از هر دری سخنی، ،